کاش میشد
راز چشمان تو را
یا نگاهت را میان آسمان
روی گلبرگ گل سرخی نوشت
تا همیشه قاب کرد راز چشمان تو را...
من دلم تنگ کسیست که به دلتنگی من می خندد
باور عشق برایش سخت است...
ای خدا باز به یاری نسیم سحری
می شود آیا باز دل به دل نازک من بربندد...
دوستت دارم...
هر روز به شوق دیدن تو چشمهایم را باز میکنم...
ولی...
ولی حیف که من را تنها گذاشتی و با او رفتی...
با کسی که نمیدانم اندازه من تو را دوست دارد یا نه!!!
آنقدر صدای خنده هایت بلند بود که صدای شکستن من را که بی صدا پشت سرت شکستم نشنیدی...
نشنیدی...
من شکستم... دلم شکست... تو رفتی... من ماندم... تنهای تنها... با یاد تو...
زندگی جیره مختصری است...
مثل یک فنجان چای،
و کنارش عشق است...
مثل یک حبه قند.
زندگی را با عشق نوش جان باید کرد.
گر بمیرد دختری از قبر او روید گلی
گر بمیرد دختران دنیا گلستان میشود
گر بمیرد پسری ماتم بگیرد دختری
گر بمیرد پسران دنیا شود ماتم سرا
دلم میخواست
بهانه ای باشی برای فراموش کردن همه چیز...
ولی حالا...
دلم میخواهد بهانه ای باشد برای فراموش کردن...
تو